سیاست در سپهر سعادت

همچنین، فرق میان شریعت و سیاست از جهت انفعال، این است که امر شریعت برای ذات متشرع لازم و از آن جداناشدنی و لیکن امر سیاست از ذات شخص سیاست‌مدار جداست؛ مثلا شریعت شخص را به نماز خواندن و روزه گرفتن دستور می‌دهد که اگر شخص بپذیرد و بدان‌ها عمل کند، سود آن‌ها مستقیما بدو برمی‌گردد، لیکن سیاست، شخص را دستور می‌دهد تا در لباس‌هایی فاخر و با تجملاتی خیره‌کننده نمایان شود، که بدیهی است این امر به خاطر بینندگان است نه به خاطر پوشنده‌ی آن لباس‌ها و دارنده‌ی آن تجملات. بدین ترتیب، از نظر دانشمندان اسلامی، سیاست به صلاح باز آوردن مردم است به وسیله‌ی ارشاد ایشان به راه نجات‌بخش در دنیا و آخرت و آن نیز از سوی انبیا و برای خاصه و عامه در ظاهر و باطن است و از سوی سلاطین و پادشاهان در ظاهرشان و از سوی علمایی که وارثان انبیا هستند در باطن ایشان؛ و یا آن‌طور که در المنجد آمده است: «استصلاح الخلق بإرشادهم إلی الطریق المنجی فی العاجل و الآجل» سیاست یعنی همت گماشتن به اصلاح مردم و هدایت آنان به راهی که در دنیا و آخرت موجب نجاتشان است.

این علم که به علم مدنی مشهور است در جوهر با علوم نظری، متباین است و این امری است که در آن شک و جدالی نیست چراکه موضوع و مبادی آن متفاوت از موضوع و مبادی علوم نظری است: موضوع علم مدنی، افعال ارادی‌ای است که از ما سر می‌زند و مبادی این علم نیز اراده و اختیار است؛ در صورتی که موضوع علم طبیعی اشیاء طبیعی و مبادی آن، طبع و طبیعت است و موضوع علم الهی، امور الهی و مبدأ آن خدای تبارک و تعالی است. لذا چنین‌ انسانی‌ که‌ مظهر دین‌ و سیاست‌ است‌، علاوه‌بر اینکه‌ در علوم‌ حقیقی‌ به‌ واسطه‌ی افاضات‌ وحیانی‌ باید کامل‌ باشد، به‌ ناچار می‌بایست‌ که‌ در اموری‌ که‌ به‌ احکام‌ و سیاست‌ دینی‌ تعلق‌ دارد کامل‌ بوده‌ و به‌ معجزات‌ ظاهری‌ مؤ‌ید باشد و اگر چنین‌ نباشد نمی‌تواند واسطه‌ی‌ بین‌ حق‌ و خلق‌ باشد و بلکه‌‌ نمی‌تواند واسطه‌ی بین‌ خلق‌ و خلق‌ باشد.

 

منبع