گویش های ایرانی - گویش های ایرانی در اسناد تاریخی
زبان و گویشهای ایرانی در اسناد تاریخی
در آثار مورخان و جغرافیا نویسان اسلامی، گذشته از فارسی دری که زبان رسمی و اداری کشور ایران بوده است و پهلوی جنوبی (پارسیک) که تا سه - چهار قرن بعد از اسلام زبان دینی ایرانیانی شمرده میشد که به آئین زرتشتی (زردشتی) باقی مانده بودند؛ از چندین گویش دیگر که در نقاط مختلف این سرزمین پهناور متداول بوده ، ذکری آمده و گاهی نمونههای کوتاه ، یا به نسبت بلندتر، از بعضی آنها ثبت شده است. اما در روزگار ما گذشته از « فارسی دری » که « فارسی نو » نیز خوانده میشود ، و زبان رسمی اداری و دولتی و فرهنگی کشور ایران از قرن چهارم هجری تا همین زمان است ؛ در این سرزمین پهناور هنوز گویشهای متعدد ایرانی رایج است که بعضی از آنها آثار مکتوب و ادبی نیز دارند ، و بسیاری دیگر تنها زبان محاوره اقوام بزرگ یا کوچکی است که در گوشه و کنار فلات ایران زندگی میکنند.
تاجیکی زبان ملی جمهوری تاجیکستان است و گذشته از این در بسیاری از نواحی جمهوری ازبکستان (دره فرغانه و دره زرافشان و ناحیهی کشکه دریا و مناطق مسیر رودهای سرخان دریا و چرچیک و غیره) و نزد انبوهی از مردم شهرهای بزرگ بخارا و سمرقند ، و گروهی از ساکنان جمهوریهای قرقیزستان (نواحی جلال آباد و اش) و قزاقستان متداول است. ۲) بختیاری و لری : در کوهستان بختیاری و قسمتی از مغرب استان فارس ایلهای بختیاری و ممسنی و بویراحمدی به گویشهایی سخن میگویند که با کردی خویشاوندی دارد ، اما با هیچیک از شعبههای آن درست یکسان نیست ، و میان خود آنها نیز ویژگیها و دگرگونیهایی وجود دارد که هنوز با دقت حدود و فواصل آنها مشخص نشده است.
تاجیکان اصیل ، بازماندهی ایرانیانی هستند که از قدیمترین روزگار در آن سرزمین میزیستهاند و به تدریج در طی قرنهای دراز ، اقوام دیگر مشرق آسیا در سرزمین ایشان نفوذ کردند و جای گرفتند و اکنون قسمتهایی از این ناحیه به صورت جزیرههایی باقی مانده که مردم آن ، زبان و آداب ایرانی خود را حفظ کردهاند. مجموعهای از دو بیتیهای طبری که به « امیری » معروف و به شاعری موسوم به « امیر پازواری » منسوب است ، در مازندران وجود داشته که « برنهارد درن » خاور شناس روسی نسخه آنها را به دست آورده و زیر عنوان « کنزالاسرار » در سن پطرز بورگ (یا - سن پطرز بورغ) با ترجمهی فارسی چاپ کرده است.
گروه زبانهای باستانی ایران
فارغ التحصیلان دکتری عمدتاً بهعنوان پژوهشگر یا مدرس جذب دستگاههای دولتی (دانشگاهها، سازمان میراث فرهنگی، فرهنگستان، دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، دانشنامهی جهان اسلام، بنیاد ایرانشناسی و دپارتمانهای امور فرهنگی در سازمانهای مختلف مانند شهرداریها و پژوهشکدهها و غیره) میشوند و میتوانند در مراکز آموزشی و پژوهشی به تدریس زبانهای ایرانی میانه و ایرانی باستان یا پژوهش در زمینهی ادیان، مذاهب و فلسفهی ایرانی بپردازند. بهعلاوه، دانشآموختگان میتوانند درسهای مرتبط با رشتههای زبانشناسی، ادبیاتفارسی، زبان انگلیسی، پژوهش هنر، گردشگری، ادبیات فارسی و تاریخ و باستانشناسی را در آموزشگاهها، مدارس یا دانشگاهها تدریس کنند.
بعدها کسانی چون مهرداد بهار، احمد تفضلی، محسن ابوالقاسمی، بهمن سرکاراتی، بدرالزمان قریب، محمود طاووسی محمدتقی راشدمحصل، مهشید میرفخرایی و ژاله آموزگار در این حوزه درخشیدند. از آنجا که زبان، دین و فرهنگ مقولههایی در هم تنیدهاند، مطالعۀ دینهای ایرانی پیش از اسلام، مخصوصاً دینهای زردشتی و مانوی، و حتی دینهای یونانی و هندی اهمیت زیادی دارد. در کنار آموختن زبانهای ایرانی باستان، عمده مباحث آموزشی در این رشته مربوط به تاریخ زبان فارسی و دستور تاریخی زبانفارسی و شناخت و بررسی گویشهای ایرانی است. با توجه به تعدد موضوعات مرتبط با زبانهای باستانی ایرانی، دانشجویان میتوانند از نیمسال دوم موضوعات مورد علاقه خود را به اساتید گروه ارائه دهند.
محمد مقدم، ابراهیم پورداوود، صادق کیا، پرویز ناتل خانلری، یحیی ماهیار نوابی، شارپ، فِرای و هومباخ از استادان صاحبنام این رشتهاند. ir/ دانشنامۀ جهان اسلام . ir/ فرهنگستان زبان و ادب فارسی . ir/ بنیاد ایرانشناسی https://www. فارغ التحصیلان کارشناسی ارشد میتوانند بهعنوان ویراستار، مترجم یا مؤلف با نشریات یا انتشارات دولتی و خصوصی همکاری کنند.
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي
اين كشور كه قسمت عمده آن گهواره ادبيات گرانبهاي فارسي بعد از اسلام بوده است، بي شك يكي از شريكان بزرگ و وارثان بحق اين فرهنگ وسيع و عميق است و زباني كه بطور مطلق دري خوانده مي شود در حقيقت جز ادامه همان فارسي دري نيست كه رابعه بنت كعب و دقيقي و عنصري بلخي و سنائي و سيد حسن غزنوي و عبدالحي گرديزي و خواجه عبدالله انصاري هروي و ناصرخسرو قبادياني و دهها امثال ايشان با همكاري بزرگان ديگر اين سرزمين پهناور بنياد گذاشته و به كمال رسانيده اند. در اسناد تاريخي در آثار مورخان و جغرافيا نويسان اسلامي، گذشته از فارسي دري كه زبان رسمي و اداري كشور ايران بوده است و پهلوي جنوبي (پارسيك) كه تا سه چهار قرن بعد از اسلام زبان ديني ايرانياني شمرده ميشد كه به آئين زرتشتي (زردشتي) باقي مانده بودند؛ از چندين گويش ديگر كه در نقاط مختلف اين سرزمين پهناور متداول بوده، ذكري آمده و گاهي نمونه هاي كوتاه، يا به نسبت بلندتر، از بعضي آنها ثبت شده است.
اما در روزگار ما گذشته از "فارسي دري" كه "فارسي نو" نيز خوانده مي شود، و زبان رسمي اداري و دولتي و فرهنگي كشور ايران از قرن چهارم هجري تا همين زمان است؛ در اين سرزمين پهناور هنوز گويشهاي متعدد ايراني رايج است كه بعضي از آنها آثار مكتوب و ادبي نيز دارند، و بسياري ديگر تنها زبان محاوره اقوام بزرگ يا كوچكي است كه در گوشه و كنار فلات ايران زندگي مي كنند. تاجيكي زبان ملي جمهوري تاجيكستان است و گذشته از اين در بسياري از نواحي جمهوري ازبكستان (دره فرغانه و دره زرافشان و ناحيه كشكه دريا و مناطق مسير رودهاي سرخان دريا و چرچيك و غيره) و نزد انبوهي از مردم شهرهاي بزرگ بخارا و سمرقند، و گروهي از ساكنان جمهوريهاي قرقيزستان (نواحي جلال آباد و اش) و قزاقستان متداول است.
فارسي نو يا فارسي دري، كه دنباله زبان فرهنگي و اداري و بازرگاني دوره ساسانيان است و خود حاصل تحول و تكامل يكي از گويشهاي جنوب غربي است؛ بر همه گويشهاي محلي غلبه يافته، هر چند، چنانكه در تكوين هر زبان ادبي و رسمي طبيعي و جاري است، كلمات بسياري را از گويشهاي شمال غربي و شمال شرقي اخذ و اقتباس كرده است. بختياري و لري: در كوهستان بختياري و قسمتي از مغرب استان فارس ايلهاي بختياري و ممسني و بويراحمدي به گويشهايي سخن مي گويند كه با كردي خويشاوندي دارد، اما با هيچ يك از شعبه هاي آن درست يكسان نيست، و ميان خود آنها نيز ويژگيها و دگرگونيهايي وجود دارد كه هنوز با دقت حدود و فواصل آنها مشخص نشده است.