تربیت دینی, تربیت لیبرال

مروری مختصر بر مبانی و ارزش‏های نهفته در لیبرالیسم و به دنبال آن ارزش‏های حاکم در تعلیم و تربیت لیبرال نیز گویای این نکته است که دین، از دید لیبرالیسم، به اتهام تشویق بر پیروی از صاحبان حکم و قدرت (Authority) (وحی و القاءات رهبران دینی)، سرکوب عقلانیت، القاء ارزش‏های ثابت ولایتغیر، شستشوی مغزی و عدم تسامح در مقابل دیگر ارزش‏ها و ایده‏ها، لااقل درسطح اجتماعی مقبولیت نداشته و حکومت و نظام تعلیم و تربیت تابع آن باید در قبال آن خنثی عمل نموده و از دخالت در آن پرهیزکند. به‏نظر می‏رسد، بسیاری از نوشته‏های اسلامی موجود در باب تعلیم و تربیت که تحت عناوینی همچون «تعلیم و تربیت در اسلام‏» ، «تعلیم و تربیت اسلامی‏» و «اسلام و تعلیم و تربیت‏» (۱۲) انجام گرفته است، همین اصطلاح را دنبال نموده است و لذا نباید از آن‏ها این انتظار را داشت که به‏طور خاص به بحث پیرامون تعلیم و تربیت دینی پرداخته و مشکلات و مسائل خاص آن را بررسی نمایند.

در عین حال، لیبرالیسم را از دید درون مکتبی، مخالف این رویکرد دینی دانسته و می‏گوید: «برخی لیبرال‏ها این روش دینی (اسلامی) را قابل تحمل ندانسته و معتقدند حکومت‏باید در راستای حفظ حقوق کودکان جهت آزادی ایشان از محدودیت‏های محیط فرهنگیشان (محیط دینی) دست‏به عمل زده و با مداخله خود رشد آن‏ها را به‏گونه‏ای فراهم آورد تا بزرگسالانی خودگردان بار آیند. هدف نهایی در تعلیم و تربیت اسلامی این است که کودکان را در جو ایمانی بار آورند; هدف این است که از آن‏ها مسلمانان خوبی بسازند; کودکان هرگز تشویق به تحقیق و سؤال پیرامون اصول و بایدهای دین خود نمی‏شوند، تنها از آن‏ها انتظار می‏رود که مبانی دینی را به پیروی از بزرگ‏ترهای خود بپذیرند».

وی، که عمده مطالعاتش پیرامون مسائل فرهنگی و ارزشی در تعلیم و تربیت دور می‏زند ودرزمینه تعلیم و تربیت اسلامی نیز تحقیقات و نوشته‏هایی دارد، معتقد است که ارزش‏های تعلیم و تربیت هر جامعه‏ای زمانی کاملا قابل فهم می‏باشد که از قبل ارزش‏های پایه‏ای آن جوامع بررسی و شناخته شده باشد. امروزه در نوشته‏های غربی در باب تربیت دینی، مفاهیم «تربیت دینی‏» (Religious education) و «تربیت اخلاقی‏» (Moral education) بحث «القاء و تلقین ارزش‏» (indoctrination) را تداعی می‏کند و متقابلا هر جا سخنی از «تحمیل و القاء ارزش‏» به میان می‏آید، ذهن خواننده را به بحث «تربیت دینی واخلاقی‏» سوق می‏دهد.

 

پژوهشنامه معارف قرآنی

با توجّه به مبانی تربیت آزاد که مورد بررسی قرار گرفت، آیا استفاده از موعظه یک ابزار شبه‌تربیتی و مرادف با تلقین است؟ اوّلین سؤال این است که عناصر تشکیل‌دهندة تلقین کدام‌اَند و وجه تمایز این موضوع از تعلیم و تربیت آزاد چیست؟ در این زمینه، فلاسفة تحلیلی بر سَرِ اینکه در مفهوم آن از چهار معیار (هدف، نتایج، محتوا و شیوه‌ها) کدام را مدّ نظر قرار دهند و بر کدام اساس واژة مذکور را تعریف کنند، با هم اختلاف دارند؛ به عبارت دیگر، در قدم اوّل، با این سؤال مواجه‌اَند که تلقین چه وقت روی می‌دهد؟! تلقین آن است که هدف از آموزش، یادگیری بدون دلیل باشد یا هنگامی که نتیجه و محصول آموزش ذهن‌های بسته است، تلقین صورت گرفته یا اساس یادگیری محتواها و مسایلی مثل دین، اخلاق و سیاست همان تلقین است و یا اینکه بگوییم این مسئله بستگی به شیوه‌های غیرعقلانی دارد و سرانجام اینکه بگوییم مجموعه‌ای از اینها منجر به تلقین می‌شود.

حال باید به این پرسش پاسخ داد که چرا موعظه باید یک روش تربیتی باشد؟ مگر انسان دربارة چیزهایی که از آن اطّلاع دارد و یا جزء بدیهیّات است و یا به شکل فطری از آن آگاهی دارد، باز هم باید آن مطالب در قالب روش‌های تربیتی خاصّی دوباره بازگو شود؟ چه ضرورتی به بیان آن است؟ در پاسخ می‌توان گفت هرچند بر اساس توصیف قرآن از انسان، او موجودی است که که با رنگ (فطرت) الهی آفریده شده است و این رنگ‌آمیزی بر جان او نشسته است، امّا از آنجا که او درگیر اشتغال‌های فراوانی است، بنابراین، فراموشی به او دست می‌دهد: ﴿ إِنَّ لَکَ فِی اَلنَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا﴾ (المزمّل/ 7 ). بدین ترتیب، با نگاهی به مفهوم روش‌هایی همچون موعظه در قرآن و با بررسی آیاتی که واژة موعظه در آنها به کار رفته، درمی‌یابیم که روش حکمت مقدّم بر روش موعظه است و در آن فلسفه و چرایی ایجاد تغییر مورد نظر در فکر، گرایش و عمل مورد تبیین قرار می‌گیرد و قرآن بیشتر اوقات هنگامی که با اهل ایمان و یا پرهیزگاران سخن می‌گوید، لَب به موعظه می‌گشاید، امّا برای شروع دعوت به دین، روش‌های مبتنی بر حکمت و برهان را برگزیده است؛ زیرا تا کسی چیزی را نپذیرفته باشد، الزامی به تبعیّت از آن نخواهد داشت.

 

پاورپوینت تربيت ديني، تربيت ليبرال

وی, که عمده مطالعاتش پیرامون مسائل فرهنگی و ارزشی در تعلیم و تربیت دور می زند ودرزمینه تعلیم و تربیت اسلامی نیز تحقیقات و نوشته هایی دارد, معتقد است که ارزش های تعلیم و تربیت هر جامعه ای زمانی کاملا قابل فهم می باشد که از قبل ارزش های پایه ای آن جوامع بررسی و شناخته شده باشد. بنابر تبیینی که هالستد از حکومت لیبرال ارائه می دهد, این انتظار می رود تا نسبت به امور دینی خنثی و بی تفاوت عمل کند; حکومت ضمن این که آزادی و حق فردی را نسبت به امور دینی تضمین می کند, رسما باید از دخالت در امور دینی نفیا و اثباتا پرهیز کند. بد نیست به این نکته نیز اشاره شود که حامیان تعلیم و تربیت لیبرال, این نوع رویکرد راتنها راه قابل حمایت و توجیه در تعلیم و تربیت دانسته اند تا آنجا که به عقیده ایشان تعلیم و تربیت (صحیح) در واقع همانا تعلیم و تربیت لیبرال است.

بر اساس همین اصل خنثی بودن, برخی طرفداران لیبرالیسم معتقدند که تعلیم و تربیت اخلاقی تنها باید در صدد رشد استدلال اخلاقی و قدرت انتخاب باشد و هرگز درصدد معرفی ارزش های معینی به عنوان, فضائل اخلاقی نباشد. به عقیده وی برای آموزش و رشد عقلانیت در کودکان بایستی آن ها را منتقد و آزاداندیش بار آورد, به گونه ای که هر عقیده ای را قابل انتقاد و قابل تحول عقلانی بدانند و هیچ امری را حقیقت آخر نپندارند. البته, برخی همچون دورکین معتقدند که برخی ارزش ها, همچون عدالت و تساوی ارزش های مقبول در لیبرالیسم است و تعلیم و تربیت اخلاقی باید براساس این ارزش ها, اخلاق مستدل مستندی را پایه ریزی کند.

که به عقیده وی ارکان اولیه ارزش ها را در جوامع غربی پایه گزاری کرده است - و ارزش های ریشه ای آن پرداخته است و آنگاه, تاثیر ارزش های مذکور بر تعلیم و تربیت غربی را مورد بررسی قرار داده است. دموکراسی دراین دیدگاه نقش حکومت و قانون را بدین شکل روشن می سازد که حکومت, خود یک هدف نیست, بلکه وسیله ای است تا رقابت بین افراد را به شکلی تنظیم کند که آن هابه اهداف شخصی خودشان برسند. ارزش دوم, یعنی تساوی حیثیت افراد, طبقه بندی انسان ها را بر اساس این که کسی ادعای آزادی بیش تری نسبت به دیگران داشته باشد رد می کند, بر همین اساس, لیبرالیسم برده داری را مردود می شمارد. ارزش هایی همچون خودگردانی شخصی, نقدپذیری, استقلال نظام آکادمیک, تساوی فرصت ها, اخلاق عقلانی (اخلاق مستدل) احترام به عقاید و علائق مختلف, پرهیز ازالقا ارزش ها, و طرد هر تعریف شخصی از.

 

تربيت دينى، تربيت ليبرال | پایگاه خبری رسمی بلاغ

اما این سؤال باقی می ماند که آیا راستی دین این چنین است که لیبرالیسم می گوید؟اگر بخواهیم به لیبرالیسم حقی بدهیم باید بگوییم چه بسا مسیحیت و تعلیمات کلیسا و نحوه آموزش دکترین مسیحیت این گونه می نموده است، اما چرا در این تقابل حکم عام صادر کنیم؟چرا به سراغ اسلام نیاییم و مقام و منزلت عقلانیت، آزادی، حیثیت و کرامت انسانی، حقوق انسان و سایر این مفاهیم را در این دین جستجو نکنیم؟ و یا اگر هم همچون هالستد دست به اسلام شناسی می زنیم با چشم باز ننگریم;آیا براستی در تعلیم و تربیت اسلامی، آن چنان که مؤلف مقاله تربیت لیبرال می گوید:« کودکان هرگز به تحقیق و سؤال پیرامون اصول و بایدهای خود تشویق نمی شوند.

مروری مختصر بر مبانی و ارزش های نهفته در لیبرالیسم و به دنبال آن ارزش های حاکم در تعلیم و تربیت لیبرال نیز گویای این نکته است که دین، از دید لیبرالیسم، به اتهام تشویق بر پیروی از صاحبان حکم و قدرت (Authority) (وحی و القاءات رهبران دینی)، سرکوب عقلانیت، القاء ارزش های ثابت ولایتغیر، شستشوی مغزی و عدم تسامح در مقابل دیگر ارزش ها و ایده ها، لااقل درسطح اجتماعی مقبولیت نداشته و حکومت و نظام تعلیم و تربیت تابع آن باید در قبال آن خنثی عمل نموده و از دخالت در آن پرهیزکند. قلب، که در تعبیر قرآن شریف و روایات منبع امور شناختی و عاطفی انسان است، فرودگاه ایمان است، «قالت الاعراب امنا قل لم تؤمنوا ولکن قولوا اسلمنا ولما یدخل الایمان فی قلوبکم » : (حجرات: ۱۴) با بعد درونی ایمان، مؤمن به فطرت توحیدی خویش باز می گردد (آن را شکوفا می کند)، به ربوبیت الله و عبودیت خویش اقرار می کند، آرامش قلبی می یابد، عبادت غیرخدا را کنار زده و مخلص می شود، توکل به او می کند، امر خود رابه او وامی گذارد، رضا به قضای او دارد و تسلیم محض و عبد او می گردد.

شهید بزرگوار مرحوم استاد مطهری رحمة الله با تمسک به فرمایش امیر مؤمنان در نهج البلاغه که می فرماید:العلم علمان:علم مطبوع و علم مسموع و لا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع » (۱۴) می فرماید:« این مساله که رشد شخصیت فکری و عقلانی باید در افراد و در جامعه پیدا شود، یعنی قوه تجزیه و تحلیل در مسائل بالا برود، یک مطلب اساسی است » (۱۵) و سپس اضافه می کند:« در تعلیم و تربیت بایستی به دانش آموز مجال اندیشه داد و او را ترغیب به تفکر کرد. به عبارت روشن تر و در یک بررسی عینی می گوییم، دانش آموزی که چند سال تحصیلی را پشت سر نهاده است، چنانچه در حد رشد شناختی خود، خداشناس شده باشد، این دانش آموز باید در درس تعلیمات دینی موفق تلقی شود هر چند نمرات درسی مربوطه ضعیف باشد،و بالعکس اگر محفوظات خوبی دارد و بالتبع نمرات خوبی دارد،اما در ارتباطش با خداوند و فهم از جهان هستی رشد نداشته است، باید او را در این بعد ضعیف شمرد.

 

بررسي تطبيقي ارزش‌ها در اسلام و ليبراليسم و دلالت‌هاي تربيت ...

اما خاستگاه آزادي به مثابه محوري‌ترين ارزش ليبراليستي را بايد در انسان‌شناسي ليبراليستي جستجو کرد؛ جايي که انسان موجودي کاملاً آزاد و مستقل در نظرگرفته مي‌شود که در شناخت سعادت خود و راه رسيدن به آن خود‌کفاست؛ موجودي خودمختار، داراي قدرت مطلق و آزاد از هرگونه تکليف و الزام بيروني،10 ديدگاهي که ريشه‌هاي آن را بايد در تفکر اومانيستي و پس از آن، در عصر روشنگري ردّيابي کرد که از پس از رنسانس درجهان غرب به وجود آمده است. 33 قرآن کريم به جاي آنکه آدميان را به تعبد محض و پذيرش بي دليل عقايد ديني فرا خواند، خود به اقامة دليل عقلي پرداخته و به طور عملي، به کارگيري همين شيوه را به مخاطبان خويش سفارش کرده است34و35 سرانجام، ريشه‌اي‌ترين گناه آدمي، که اسباب دوزخي شدن او را فراهم مي‌سازد، سرپيچي از رهنودهاي عقل دانسته شده و نشانة حسرت دوزخيان چنين گزارش شده است: اگر گوش شنوا مي‌داشتيم و يا مي‌انديشيديم، از دوزخيان نبوديم.

بنابراين، در تفکر اسلامي و به خصوص در کتب شيعه نيز، حاکميتي واجد ارزش است که در اصل، از آن خداوند بوده و آنگاه از سوي خدا طبق آيه شريفة «النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم»45(احزاب: 1) به رسول خدا و پس از رسول خدا طبق حديث شريف «من کنت مولاه فهذا علي مولاه» مقام امامت و رهبري به امير مومنان علي(ع)، و پس از او به ائمه معصومين(ع) و در زمان غيبت نيز به فقهاي عادل واگذار شده است. در پايان مي‌توان گفت: «کثرت‌گرايي»، كه به مثابه يکي از آموزه‌هاي اساسي سنت ليبرال است، بر اين نكتة تربيتي تأكيد دارد که هر طرح زندگي، به طور برابر خوب است و همه عقايد و ارزش‌ها اجازه ظهور دارند و افراد مي‌توانند اهداف و روش‌هاي مورد علاقه خويش را در زندگي انتخاب و براساس تمايلات و منافع شخصي خويش عمل نمايد.

برنامه آموزش و تربيت اسلام به گونه‌اي است که به تناسب هريک از روابط انسان با خدا، با خود، با خلق و با جهان مسئوليتي را با ويژگي الهي بودن مطرح مي‌کند که نتيجه آن، تبيين تکليف در برابر خدا، پيامبر، امام و نسبت به خود، والدين، فرزندان خانواده، معلم، متعلم، دوست، شهروند، هم‌کيش، هموطن، ملت، دولت و حتي جانداران ديگر. 23 بنابرآنچه گفته شد، تساهل در مکتب ليبراليسم، به‌عنوان يک ارزش اخلاقي و سياسي مثبت، تلويحاً به معناي زندگي کردن با ديگران و سازش با عقايد آنان و احترام به حق آزادي هر فرد در انتخاب دين، اعتقاد، مليت، شيوه لباس پوشيدن و مواردي نظير آن است؛ ارزشي که در جهت تحقق بخشيدن به آرمان آزادي و خود مختاري فردي به وجود آمده است.

 

بررسي مباني ليبراليسم آموزشي با تاكيد بر دلالت هاي آن در اهداف، محتوي و روش هاي تعليم و تربيت

نشانی: تهران، بزرگراه اشرفی اصفهانی، نرسیده به پل بزرگراه شهید همت، خیابان شهید قموشی، خیابان بهار، نبش کوچه چهارم، پلاک 1. بررسی مبانی لیبرالیسم آموزشی با تاکید بر دلالت های آن در اهداف, محتوی و روش های تعلیم و تربیت. بررسی مبانی لیبرالیسم آموزشی با تاکید بر دلالت های آن در اهداف, محتوی و روش های تعلیم و تربیت. بررسی مبانی لیبرالیسم آموزشی با تاکید بر دلالت های آن در اهداف, محتوی و روش های تعلیم و تربیت.

منبع